سؤال
همه ميپرسند،
چيست در زمزمه مبهم آب................
چيست در همهمه دلكش برگ
چيست در بازي آن ابر سفيد؛
زير اين آبي آرام بلند،
كه ترا ميبرد اينگونه به ژرفاي خيال
جاي مهتاب به تاريكي شبها تو بـ.....
تو هميشه ميتابيدي؛
منم كه در سايهام.
باز مينويسم
كه فقط تو بخواني،
تا نگويم براي كسي كه تو نيستي؛
ديگر به كسي نميگويم كه اينجا از خود مينويسم،
از او،
از آنها؛
و براي تو.
كاش طنين صدايم توان خموشي داشت تا بيصدا بنويسم؛ فقط براي تو.
كاش.....................
تو بگير
تو ببند
تو بخواه...
چيست در زمزمه مبهم آب................
چيست در همهمه دلكش برگ
چيست در بازي آن ابر سفيد؛
زير اين آبي آرام بلند،
كه ترا ميبرد اينگونه به ژرفاي خيال
جاي مهتاب به تاريكي شبها تو بـ.....
تو هميشه ميتابيدي؛
منم كه در سايهام.
باز مينويسم
كه فقط تو بخواني،
تا نگويم براي كسي كه تو نيستي؛
ديگر به كسي نميگويم كه اينجا از خود مينويسم،
از او،
از آنها؛
و براي تو.
كاش طنين صدايم توان خموشي داشت تا بيصدا بنويسم؛ فقط براي تو.
كاش.....................
تو بگير
تو ببند
تو بخواه...
1 Comments:
بالاخره اينجا يه چيز? نوشته شد !!!!!!!!
Post a Comment
<< Home