بوی پیراهن
اشمّ رائحة یوسفی و کیف شمیم
عجب که باز نمیآیم از ضلال قدیم
اسیر بیت حزن گو دریچهها بگشای
اشمّ رائحة یوسفی و کیف شمیم
به بوی زلف تو جان وعده دادهام اینک
چراغ عمر نهادم به رهگذار نسیم
حدیث روی تو میگفت لاله با دل من
که داغ دل کندم تازه٬ یاد عهد قدیم
خدای را مستان یادگار عشق از من
که در فراق تو نه یار دارم و نه ندیم
شکنجهی شب هجران به زیر پنجهی عشق
فشار قبر به یاد آرد و عذاب الیم
شکسته کشتی طوفانیم٬ شبانگاهان
به دست کشمکش گردبادها تسلیم
کجایی ای خط سبزت به پشت خاتم لعل
نوشته آیهی یحیی العظام و هی رمیم
رقم به شیوهی چشم تو میزنم به بیاض
که نسخهیی بستانی از این سواد سقیم
همای عشقم و از خلدم آبخور برکند
هوای همت پرواز تا بدین اقلیم
فغان که چرخ نگونبخت حرمتم نشناخت
که میهمان بکشد کاسهی سیاه لئیم
اهادیاً بکریمٍ و قد هدیت لئام
امان که داد دل من ده ای خدای کریم
من از صوامع کاخ رفیع معرفتم
که در مقابل آن آسمان کند تعظیم
من آن فرشتهی قدس حدیقهی خلدم
که حالیا شدهام در شرابخانه مقیم
به شهریاری ملک سخن برندم نام
برای خاطر لطف کلام و طبع سلیم
عجب که باز نمیآیم از ضلال قدیم
اسیر بیت حزن گو دریچهها بگشای
اشمّ رائحة یوسفی و کیف شمیم
به بوی زلف تو جان وعده دادهام اینک
چراغ عمر نهادم به رهگذار نسیم
حدیث روی تو میگفت لاله با دل من
که داغ دل کندم تازه٬ یاد عهد قدیم
خدای را مستان یادگار عشق از من
که در فراق تو نه یار دارم و نه ندیم
شکنجهی شب هجران به زیر پنجهی عشق
فشار قبر به یاد آرد و عذاب الیم
شکسته کشتی طوفانیم٬ شبانگاهان
به دست کشمکش گردبادها تسلیم
کجایی ای خط سبزت به پشت خاتم لعل
نوشته آیهی یحیی العظام و هی رمیم
رقم به شیوهی چشم تو میزنم به بیاض
که نسخهیی بستانی از این سواد سقیم
همای عشقم و از خلدم آبخور برکند
هوای همت پرواز تا بدین اقلیم
فغان که چرخ نگونبخت حرمتم نشناخت
که میهمان بکشد کاسهی سیاه لئیم
اهادیاً بکریمٍ و قد هدیت لئام
امان که داد دل من ده ای خدای کریم
من از صوامع کاخ رفیع معرفتم
که در مقابل آن آسمان کند تعظیم
من آن فرشتهی قدس حدیقهی خلدم
که حالیا شدهام در شرابخانه مقیم
به شهریاری ملک سخن برندم نام
برای خاطر لطف کلام و طبع سلیم